سال ۵۷ بود و دبستان ما هم مثل دیگر مدارس و مراکز آموزشی به دلیل شلوغیها و درگیریهای انقلاب برای چند هفتهای تعطیل شد. بعد از چند روزی که مدارس دوباره باز شد، وقتی زنگ تفریح به صدا در آمد، همه به حیاط بزرگ مدرسه دویدیم تا مثل همیشه دختر و پسر در کمال دوستی و معصومیت و شادی باهم به بازی مشغول شویم. ناگهان چشم مان به خطّ سفیدی درست در وسط حیاط مدرسه افتاد! بلافاصله ناظم مدرسه حاضر شد و به صورتی بسیار مصمم به ما امر کرد که "دخترا اونور و پسرا اینور"! ناگهان احساس بدی به من و شاید به همه بچهها دست داد. دقیقا نمیتوانم آن احساس را شرح دهم. هر چه بود احساس غم انگیزی بود. احساس غم توام با احساس بیگانگی و دوری نسبت به دوستان و همبازیهای دیروزم که دیگر اجازه نداشتم نزدیکشان بشوم... آن سال تحصیلی که گذشت، سال بعدش مدارس را دو شیفته کردند و دختران و پسران هر کدام در شیفت خود باید به مدرسه میرفتند، و ما پسران باز هم از دخترهای هم مدرسهای دورتر شدیم. بعد از آن هم مدارس را کلا از هم جدا کردند که دیگر حتا موقع عوض شدن شیفت مدارس هم پسر و دختر بچهها از کنار هم عبور نکنند... هر سال که گذشت و ما بزرگتر شدیم، حکومت بیشتر و بیشتر دختران و پسران را از هم دور و جدا کرد... خیلی وقت است که ایران نبوده ام و در همان سنین نوجوانی مجبور به ترک شهر و وطنم شدم اما اخبار را همیشه سعی کردم دنبال کنم. بعد از چند سال در اخبار خواندم که اتوبوسها "زنانه مردانه" شدهاند! این اواخر هم که صحبت جداسازی دختر و پسرهای دانشجو در دانشگاهها به میان آمده! این حکومت زور و تحمیل و خشونت جامعه ما را به کجا میبرد؟ این جدا سازیها چه تاًثیری بر روان و شخصیت اجتماعی و احتیاجات روحی و جنسی هموطنانم گذارده است؟ آیا جز این بوده است که دائم در تلاش ایجاد احساس بیگانگی و دیوار آهنین بین دختر بچهها و پسربچهها و دختران و پسران و زنان و مردان بوده است؟ این دو جنسی که به طور ذاتی و طبیعی از هم جدا ناپذیر هستند و اصولأ وجود و بقای نوعشان بر اساس باهم بودن و باهم زیستن است. فقط برای اینکه ثابت کنند که آن پسوند "اسلامی" حکومتشان واقعیست؟ آیا هیچ راه و روش دیگری برای اثبات "اسلامی" بودنشان بلد نیستند؟ مثلا با از بین بردن فقر و بی عدالتی در جامعه؟ مثلا دست برداشتن از تحمیل و زور و خشونتی که نسبت به شهروندان اعمال میکنند؟ البته که میتوانند، اما از بین بردن فقر و بی عدالتی و زور و خشونت همّت و تخصص و مدریریت و آزادگی ویژهای میطلبد که در وجود حاکمان کشور ما نیست. پس همان سیاستهای ۳۲ سال گذشته را ادامه میدهند که احتیاج زیادی به این خصوصیتها و قابلیتها ندارد، هر چند این سیاستهای خشن و قرون وسطایی فقط ناهنجاریهای اجتماعی را گسترش میدهد و هر روز شاهد انفجار عقدها و فشارهای روحی و جنسی انباشته شده و قربانی شدن هموطنان بی دفاع، به ویژه دختران و زنان بی گناه کشورمان هستیم. چرا که حکومت به جای مدبرانهترین و مردمی ترین راه، سادهترین و ضد انسانی ترین راه را برای اثبات "اسلامی" بودنش گزیده است
!
Ingen kommentarer:
Legg inn en kommentar