هموطنان با وجدان ما با ریسک کردن امنیت خود، با گرفتن فیلم از رفتار وحشیانه و جنایات حکومت ولی وقیح و قرار دادن آن در یوتوب و سایتهای مشابه، همواره تلاش میکنند تا این جنایات را برای هموطان خود و افکار عمومی جهان افشا کنند. اما بارها شاهد بودیم که مزدوران حکومت با استفاده از غفلت ما با دادن رای منفی به این ویدئوها باعث حذف این افشاگریها از این سایتها شده اند. پس هوشیار باشیم و با "لایک" زدن، انتشار و تقسیم کردن این ویدئوها با دیگران از تلاش هموطنان فداکار مان قدردانی کنیم و تلاش مذبوحانه مزدوران حکومت را برای از بین بردن اسناد جنایات حکومت خامنهای را بی نتیجه بگذاریم. ما پیروزیم، چون بیشمار و بیداریم
tirsdag 12. juli 2011
søndag 10. juli 2011
آن روز که وسط حیاط دبستان ما با خطی سفید دختران را از پسران جدا کردید، پایه گسترش آزار و اذیت و تجاوزهای جنسی را گذاشتید
سال ۵۷ بود و دبستان ما هم مثل دیگر مدارس و مراکز آموزشی به دلیل شلوغیها و درگیریهای انقلاب برای چند هفتهای تعطیل شد. بعد از چند روزی که مدارس دوباره باز شد، وقتی زنگ تفریح به صدا در آمد، همه به حیاط بزرگ مدرسه دویدیم تا مثل همیشه دختر و پسر در کمال دوستی و معصومیت و شادی باهم به بازی مشغول شویم. ناگهان چشم مان به خطّ سفیدی درست در وسط حیاط مدرسه افتاد! بلافاصله ناظم مدرسه حاضر شد و به صورتی بسیار مصمم به ما امر کرد که "دخترا اونور و پسرا اینور"! ناگهان احساس بدی به من و شاید به همه بچهها دست داد. دقیقا نمیتوانم آن احساس را شرح دهم. هر چه بود احساس غم انگیزی بود. احساس غم توام با احساس بیگانگی و دوری نسبت به دوستان و همبازیهای دیروزم که دیگر اجازه نداشتم نزدیکشان بشوم... آن سال تحصیلی که گذشت، سال بعدش مدارس را دو شیفته کردند و دختران و پسران هر کدام در شیفت خود باید به مدرسه میرفتند، و ما پسران باز هم از دخترهای هم مدرسهای دورتر شدیم. بعد از آن هم مدارس را کلا از هم جدا کردند که دیگر حتا موقع عوض شدن شیفت مدارس هم پسر و دختر بچهها از کنار هم عبور نکنند... هر سال که گذشت و ما بزرگتر شدیم، حکومت بیشتر و بیشتر دختران و پسران را از هم دور و جدا کرد... خیلی وقت است که ایران نبوده ام و در همان سنین نوجوانی مجبور به ترک شهر و وطنم شدم اما اخبار را همیشه سعی کردم دنبال کنم. بعد از چند سال در اخبار خواندم که اتوبوسها "زنانه مردانه" شدهاند! این اواخر هم که صحبت جداسازی دختر و پسرهای دانشجو در دانشگاهها به میان آمده! این حکومت زور و تحمیل و خشونت جامعه ما را به کجا میبرد؟ این جدا سازیها چه تاًثیری بر روان و شخصیت اجتماعی و احتیاجات روحی و جنسی هموطنانم گذارده است؟ آیا جز این بوده است که دائم در تلاش ایجاد احساس بیگانگی و دیوار آهنین بین دختر بچهها و پسربچهها و دختران و پسران و زنان و مردان بوده است؟ این دو جنسی که به طور ذاتی و طبیعی از هم جدا ناپذیر هستند و اصولأ وجود و بقای نوعشان بر اساس باهم بودن و باهم زیستن است. فقط برای اینکه ثابت کنند که آن پسوند "اسلامی" حکومتشان واقعیست؟ آیا هیچ راه و روش دیگری برای اثبات "اسلامی" بودنشان بلد نیستند؟ مثلا با از بین بردن فقر و بی عدالتی در جامعه؟ مثلا دست برداشتن از تحمیل و زور و خشونتی که نسبت به شهروندان اعمال میکنند؟ البته که میتوانند، اما از بین بردن فقر و بی عدالتی و زور و خشونت همّت و تخصص و مدریریت و آزادگی ویژهای میطلبد که در وجود حاکمان کشور ما نیست. پس همان سیاستهای ۳۲ سال گذشته را ادامه میدهند که احتیاج زیادی به این خصوصیتها و قابلیتها ندارد، هر چند این سیاستهای خشن و قرون وسطایی فقط ناهنجاریهای اجتماعی را گسترش میدهد و هر روز شاهد انفجار عقدها و فشارهای روحی و جنسی انباشته شده و قربانی شدن هموطنان بی دفاع، به ویژه دختران و زنان بی گناه کشورمان هستیم. چرا که حکومت به جای مدبرانهترین و مردمی ترین راه، سادهترین و ضد انسانی ترین راه را برای اثبات "اسلامی" بودنش گزیده است
!fredag 8. juli 2011
نامه اي به میر حسین موسوی /هیلا صدیقی
- کس نمی گوید که یاری داشت حق دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد ،یاران را چه شد...
سلام ، مرد روزهای سبز ...
سلامی گرم ، به داغی تب تند تیرماه تهران که خاطراتش هنوز سینه هایمان را می سوزاند...
تو را نمی شناختم ، جز بنام نخست وزیر روزگاری که نه دلبستگی به تاریخش داشتم و نه سن و سالی برای به خاطر داشتن آن ...
تو را نمی شناختم ، جز به تیتر خبرهایی که باز: « میرحسین موسوی نیامد » انتخابات به انتخابات...
تو را نمی شناختم تا روزهایی که پاسخ خاتمی به تمام دعوت های گروهها و دسته های مختلف برای حضورش در انتخابات ، فراخوان از تو بود برای آمدنت به میدان ...
همان روزهایی که کمتر از یکسال مانده بود به خرداد 88 و هنوز ما مانده بودیم و عرصه ای خالی از یک مرد که بیاید و حوصله های مه گرفته مان را امیدوار کند به آغاز فصل جدیدی برای این سرزمین ...
گروهی از همان ابتدا سازماندهی کردند برای دعوت از خاتمی ، گروهی اما به دنبال فرصت های جدیدتر بودند و گروهی دیگر منتظر ، تا تکلیف « یا من یا موسوی » روشن شود ... زمان به تنگ آمد و باز تو نیامدی ... پاسخ بی قراری های جماعتی بی تکلیف ، قبول خاتمی بود در بهمن 87 ... ستادها به راه افتاد وهمصدایی گروه ها و دسته هایی که حالا هم مسیر بودند ، هیاهویی به پا کرد ... برنامه ی سفرها و همایش ها و تبلیغات ، یکی یکی چیده می شد... که ناگهان تو آمدی ... آمدی و این آمدن نابهنگامت دل خیلی ها را شکست ... تمام برنامه ها و هزینه هایمان نقش برآب شد ... آخرین روزهای سال بود و خاتمی خیال کنار کشیدن به سر داشت ... نشست ها به شعار « یا خاتمی یا تحریم » برخی جوانان آراسته میشد ... پیام ها ، دیدارها ، نوشته ها و همه و همه برای راضی کردن خاتمی به ماندن ، فایده نداشت . او پیش از مردم ، تو را برگزیده بود و به این گزینش ایمان داشت ... آخرین سه شنبه سال و تالار همایش های رایزن ، مراسم قدردانی خاتمی بود از حامیانش و انصراف رسمی او از نامزدی در انتخابات... شوک بزرگی به همه ما وارد شده بود ... زمانی نداشتیم و تمام راهی که آمده بودیم بی ثمرمانده بود... مانده بودیم در این زمان کوتاه ، چطور این آمدنت را توجیه کنیم که به قیمت این همه فرصت سوزی بود و به قیمت یکبار آمدن و رفتن خاتمی ! ... چند روزی همه ساکت و خانه نشین شدیم ... حامیان تو خیلی زود ستادها و سایت هایشان را راه اندازی کردند... به نظر می آمد دغدغه ای هم نداشتند برای اینکه جماعت ما را با خود همراه کنند...آنروزها برایت نامه ای نوشتم پر از چرا ! پراز نقد و سوال بابت بیست سال سکوت و این آمدن نابهنگام ، بابت بی پاسخ گذاشتن فراخوان خاتمی در هفته ها و ماه های پیش از آن ... نامه ای که هرگز منتشر نشد ... چرا که مصلحت اندیشی در آنروزها ما را بر آن واداشت تا نفسی تازه کنیم و به جبهه تو بیاییم و خود نیز بشویم حامی تو ... آنروزها هدف مشترکی داشتیم و آن دوباره نسپردن قوه مجریه به تیم احمدی نژاد « جریان انحرافی !» بود و ادامه راه نیمه تمام اصلاحات ...
شاید کمی عجیب باشد تا به این حد صریح نوشتن . آنهم در این روزهای پر التهاب... اما بگذار صادقانه برایت بگویم از شکاف عمیقی که میان حامیان تو بود و جماعت ما ( گروه ها و دسته های مختلف ائتلاف اصلاح طلبان و جمعی از جوانان غیر جزبی )
برخی «البته برخی » از اطرافیان تو آنروزها چنان به برد ایمان داشتند و تو را از پیش ، رئیس جمهور آینده می دیدند که بی اختیار از سهامدار شدن این گروه در پیروزی آینده ممانعت می کردند . تمام برنامه ها ، همایش ها و فعالیت های ما در آنروزها یا با حذف وسانسور در سایتهای وابسته به تو منتشر می شد یا اصلا به کل نادیده گرفته می شد... این انحصارطلبی ، صفتی بود که همان افراد هم ، برخی از اصلاح طلبان را به داشتن آن متهم می کردند و شاید همین نگاه های متقابل بود که این شکاف ها را عمیق تر می کرد و افراد بی طرفی چون ما را دل چرکین می نمود و نسبت به آینده نگران می ساخت.
آنها کار خود را می کردند و ما هم کار خود را ... نه اینکه هیچ ارتباطی نبود ، نه . پیوندها و مشارکت های بسیاری وجود داشت اما پشت پرده شکاف عمیقی بود که تا روز انتخابات ادامه داشت ...
22خرداد که به غروب نزدیک می شد ، تا حدی دستمان آمده بود که قرار است چه بر سرمان بیاید ... شمارش آرا که آغاز شد، حمله به ستاد ها وبازداشت فعالان که شروع شد ، دنیا انگار روی سرمان خراب می شد. شب از نیمه می گذشت و خطر کنار گوشمان و سایه به سایه ما بود . قرار بود شب را در ستادها بمانیم که ماندیم . اما چطور گذشت آن ساعت ها و آن دقایق، فقط آنها که بودند می دانند ... ساعت از سه و نیم صبح گذشته بود که وحشت زده با تماس دوستان از ستاد خارج شدم ، پیش از آن که ... برای اولین بار اعتراف میکنم که خیلی از ما آن شب گمان می کردیم ، دستشان به هرکدام از ما که برسد یا زنده نخواهیم ماند و یا روزگار بدتر از مرگ را تجربه خواهیم کرد ...فقط آنهایی که بودند می دانند که آن شب چطور سحر شد و ما چگونه عزیزانمان را برای آخرین بار، بغض کرده و بهت زده تماشا کردیم و در دلمان با همه چیز وداع گفتیم ... نزدیک صبح خوابیدم، بی آنکه رغبتی به بیداری داشته باشم ... صبح که شد ، مردمی که با شعار الله اکبر به خیابان آمده بودند ، چشمانمان را به آسمان امید گشودند . و زمانی که تو پایمردانه برعهد خود ایستادی و اولین پیام خود را به گوش مردم رساندی که برای رای مردم ایستادگی خواهی کرد ، زندگی دوباره در رگ هایمان جریان یافت . همان روز در دلم هزاربار خاتمی را شکر گفتم که برای آمدن تو مصرانه کنار کشید و پیش از ما ، تو را برگزید... به راستی که تو مرد روز شنبه بودی... تو را بعد از آن شناختم ... وقتی غسل شهادت می کردی و شانه به شانه مردم به خیابان ها می آمدی ، وقتی عزیزترین هایت در مقابل چشمانت ترور می شدند و تو مثل سرو ایستادی و رنج های خود را در مقابل رنج مردم بزرگ نمایی نمی کردی . وقتی میان زندانیان گمنام و زندانیان مشهور تفاوتی نمی اندیشیدی و برای تمامی آزادیخواهان ، حزبی یا غیرحزبی به یک اندازه احترام و حق قائل می شدی. وقتی یک به یک خانواده شهدا را دلجویی می کردی بی آنکه عقاید مذهبی یا سیاسیشان را تفتیش کرده باشی ... بعد از 22 خرداد دیگر فرقی نمی کرد از کدام حزب باشی در کدام ستاد فعال بوده باشی یا با چه گروهی و با چه اسمی آمده باشی ... همه با هم یکپارچه بودیم . همه یا تحت تعقیب بودیم یا در زندان یا آواره غربت . مردم برای آمدن و برای فریاد زدن ، دیگر نیازی به تبلیغ و ستاد و بودجه و برنامه ریزی ما نداشتند ... شکاف از میان ما چنان برداشته شد که دوستی های عمیقی را برایمان به ارمغان آورد . ما بعد از 22 خرداد چنان اتحاد شیرینی به دست آوردیم که شاید با رئیس جمهور شدن تو حتی هرگز آنرا تجربه نمی کردیم ...
میر حسین موسوی ، مرد روزهای زایش عشق و همصدایی...
روزی که تو را به حصر بردند با تمام دلشکستگی ها و احساسات شخصی اما خوشحال بودم و مغرور از اینکه این لباس حصر، برازنده قامت تو بود...باید این روزها را تجربه می کردی تا حکایت مصیبت های رفته بر زندانیان سیاسی را لمس کرده باشی ، باید این روزها را تجربه می کردی تا اگر روزی بر کرسی ریاست جمهوری نشستی ، در زندان ها را بروی منتقدان و معترضان سیاسی نگشایی ،باید این روزها را تجربه می کردی تا حسابت را با خودت و با تاریخ این سرزمین و این مردم ، پاک کنی ، باید این روزها را تجربه می کردی تا از ما و از میان مردم باشی ، باید این روزها را تجربه می کردی تا ببینند که اسرائیل و امریکا کسی را برای جایگزین کردن شما نداشت ! و باید این روزها را تجربه می کردی تا بر تمام فرصت طلبان روشن شود که جنبش سبز ما رهبر دارد ... که در نبود تو مردم ما به هر دعوتی جان در آستین نمی گذارند... و اگر گاهی مردم تردید کردند ، دلگیر نشو، چرا که بسیاری معنی رهبری را با قیمومیت اشتباه گرفتند که اگر مفهوم رهبر همان پیشرو باشد تو در تمام این دوسال هم مسیر مردم و پیشرو بودی... گروهی که می خواستند از تو وکروبی عبور کنند همان هایی هستند که با تماشای حضور میلیونی مردم در روزهای پس از انتخابات چنان به پیروزی این جنبش و حرکت مردم مطمئن شدند که می خواستند شما را و تمام اطلاح طلبان را از سهامداری درپیروزی آینده ، پیشاپیش کنار بزنند ، همان هایی که با تخریب و انکار، سمباده به قامت این جریان سبز کشیدند و ناخواسته بسیاری را دلسرد کردند و هنوزهم در خواب عمیق غفلت به سر می برند و دست از تخریب برنمی دارند ... این روزها بازار وطن پرستی داغ است ... اگرچه برای برخی زندان و شکنجه و تهدید و غیره به همراه دارد اما برای گروهی هم شهرت ، پول و ثروت به ارمغان می آورد . این روزها که برخی دم از عشق به وطن می زنند و بعد از کشور خارج می شوند تا مردم به پا خیزند و آزادی به دست آید ، این روزها که برخی یک عشوه سیاسی می آیند تا جواز رفتن بگیرند و دور از مرزها شهرت و مخاطب به دست بیاورند... تو اینجایی وبا ما و با یک دنیا تهدید و خطر... و این یک دنیا ارزش دارد...
میرحسین ! این روزها هم بر تو و هم برما عجیب سخت می گذرد... زندان ها گشاده ، دلهامان تنگ ، و صبرهایمان فراخ شده است . مردم از زندان و شکنجه و دادگاه و بازجویی بسیار شنیده اند اما هیچ کس نمی داند که این زندانیان و متهمان و فعالان سیاسی چه آمد بر سر عاشقانه ها و کودکانه ها وشخصی هایشان ... چه خانواده ها که به اختیار یا به زور از هم پاشیده شد . چه بیماری های روحی و جسمی که به جان ها رخنه کرد و چه دلهای کودکانه که پشت میله های ملاقاتی با پدرها و مادرهای زندانی پژمرده شد ... دوسال می گذرد و انگار دو سال است که تمام زندگیمان متوقف شده و آرزوها و رویاهایمان به خواب رفته است و اگرچه دلمان برای یک روز شاد و آزاد و بی شنود تنگ شده ، برای یک روز ، زندگی بدون چشمان مراقبی که سایه به سایه همراه ماست ، برای هفته ها و ماه ها ی بی احضار و بازجویی اما هنوز پای تمام خواسته های بر حقمان ایستاده ایم . این روزهای سرد و سخت روزهای پس دادن تاوان اشتباهات گذشته برخی از بزرگتر ها و روزهای تجربه اندوزی و بزرگ ترشدن ماست . ما شکایتی از این بزرگ شدن ها نداریم و از همه آنهایی که این روزها دلنگران ما هستند می خواهیم برای بازکردن این فضای خفقان برما ، از خواسته های بر حق ما نگذرند و از مواضعمان کوتاه نیایند... برای ما انتخابات آینده ابزار گرو کشی نیست ... انتخابات نیازی به آرای ناقابل 13 میلیونی ! ما ندارد . هنوز نامزدهای انتخاباتی ما در حصر خانگی هستند و ما خیال نداریم گروه دیگری را قربانی این بازی ها کنیم . و هرگز نمایندگانی را که به اسم اصلاح طلب چشم خود را بر خون های ریخته شده می بندند و طمع نشستن بر کرسی مجلس را در سر دارند نه می بخشیم و نه از خود می دانیم...
میر حسین ! صبر ، صبر و صبر آخرین پیام تو بود و ما از تو آموختیم آنقدر صبور باشیم تا روزی برسد که همه مردم بدانند که ما عشق مشترکی داریم بنام ایران و آرزوهای مشترک مثل آزادی و آبادی و ایده آل های مشترک مثل سرزمینی که در آن ظلم ، زور ، جهل ، تحجر ، دروغ ، تفتیش عقاید ، تبعیض جنسیت و غیره و غیره نباشد ... اما افسوس که هنوز زبانمان مشترک نیست وآنچه که هنوز ما را در یک رنگ جا نمی دهد همین زبان ها و راه های متفاوت ماست . ما صبر می کنیم تا روزی که تمام هموطنانمان باور کنند که ما همه چون خواهر و برادرانی هستیم که آرزویی جز همزیستی و صلح در دل نداریم . روزی که تمام شکاف ها از میانمان برداشته شود آنروز روز آزادی و آبادی ست ...
خواسته هایمان پابرجا و عهدهامان پایدارست و اولین حق ما آزادی شما و اطمینان از سلامتیتان ، هر چه سریعتر ...
هیلا صدیقی( منبع: فیسبوک هیلا صدیقی http://www.facebook.com/#!/pages/Hila-Sedighi/151854684877403)
به عنوان یک ایرانی غیر مسلمان به شرف و عدالت خواهی آیتالله دستغیب درود میفرستم.
در جریان اعتراضات جنبش سبز ملت ایران و جنایات حکومت ولایت وقیح، کمتر روحانیونی علناً لب به اعتراض گشودند. روحانیتی که در سر تا سر تاریخ حیاتش مدعی عدالت، اخلاق و مردمداری بوده است، به خصوص در این دو سال به سکوتی غیر قابل بخشش دست زده است و مردم زجر کشیده ایران را در مقابل جنایات حکومت خامنهای شیاد و مزدوران دزد و جنایتکارش تنها گذاشته است. اما در این میان استثناهایی هم وجود داشته است . از جمله مرحوم منتظری، شیخ مهدی کروبی، برادران قابل، آیتالله بیات، آیتالله وحید خراسانی، آیتالله امجد و آیتالله دستغیب که به ویژه در این دو سال شجاعانهترین حمایتها را از جنبش اعتراضی سبز مردم ایران و رهبران شریفش را انجام داده اند. به عنوان یک ایرانی غیر مسلمان به این روحانیون آزاده صمیمانه درود میفرستم و از مواضع مردمیشان حمایت میکنم. به امّید آزادی همه زندانیان سیاسی و پیروزی هر چه زودتر جنبش آزدیخواهانه سبز ملت ایران.
torsdag 30. juni 2011
من که وجدانا نکته خیانت باری در سخنان اخیر خاتمی ندیدم / فقط تاکید بر اعتراضات و مواضع قبلیش بود
چند روزی بود که نتوانستم اخبار را آنطور که باید دنبال کنم. دیروز که آنلاین شدم، ناگهان با موجی از لینکها در تقبیح محمّد خاتمی روبرو شدم: "خیانت خاتمی"! عصبانی و ناراحت شدم و با خود گفتم: ""مگر همین چند هفته پیش نبود که خاتمی در سخنانی از سهراب اعرابی عزیز به عنوان "شهید" یاد کرده بود؟ آیا باز هم مثل دوران ریاست جمهوریش کم آورد"! با بی صبری و کنجکاوی شروع به باز کردن لینکها کردم تا ببینم موضوع از چه قرار است. بعد از دیدن چندین مطلب در تقبیح و سرزنش خاتمی، بلاخره متن سخنان خاتمی را در حضور "تنی چند از نخبگان و فعالان سیاسی – فرهنگی و جوانان استان گیلان " یافتم. هر چه خواندم چیزی در مورد کوتاه آمدنش از مواضع دو سال اخیرش نیافتم. از جمله: "در این جمهوری آزادی و حقوق اساسی برای همه شهروندان باید وجود داشته باشد. جمهوری اسلامی به صورتی که عرضه شد و مردم هم به آن رأی دادند این است؛ نظامی که در آن هر کس که سازگارانه در متن آن می زید دارای حق و حرمت است و آن نیست که فقط مسلمانان و از میان مسلمانان فقط شیعیان و از میان شیعیان فقط صاحبان سلیقه و گرایشی خاص از حقوق، امنیت و آزادی برخوردار باشند و بقیه حذف و هتک شوند."... "مگر شما در عمق وجدانتان چه می خواهید؟ آزادی، استقلال، پیشرفت، مسؤولیت پذیری قدرت در برابر مردم، احترام به حق و حرمت یکایک افراد جامعه و گردن نهادن به حق حاکمیت مردم بر سرنوشت. مگر جمهوری به معنی واقعی اش جز اینها است؟" ..."آزادی زندانیان، ایجاد فضای باز و سالم و امن سیاسی، همانگونه که قانون اساسی ایجاب می کند و تأمین کننده حقوق اساسی جامعه، مردم و گرایش ها است و حرکت به سوی انتخابات سالم و مطلوب که شاه بیت مردم سالاری است.... "انتخابات متعلق به کل جامعه است، نه در اختیار یک جناح و سلیقه و شرط برگزاری درست آن این است که همگان با اطمینان خاطر بتوانند در آن حضور یافته و برای این کار باید شرایط لازم فراهم گردد. و اگر شرایط و وضعیت به گونه ای بود که مردم یا بخش های مهمی از جامعه نتوانند در انتخابات شرکت کنند، مسؤول و جوابگو آنهایی هستند که نمی گذارند مردم از حقشان استفاده کنند." حال سوال این است که هموطنانی که به خاتمی میتازند، میتوانند بگویند دقیقا در کجای صحبتهای وی "کوتاه آمدن" و "خیانت" میبینند؟ لطفا بگویید تا من هم روشن شوم.
onsdag 29. juni 2011
مموتی جان، دقیقا چی رو میخوای در مورد باند خامنهای با مردم در میون بذاری که خودت درش شریک جرم نباشی
مموتی جان، دقیقا چی رو میخوای در مورد باند خامنهای با مردم در میون بذاری که خودت درش شریک جرم نباشی ؟ تقلب در انتخابات به نفع تو؟ صدور دستور سرکوب مردم معترض به این تقلب با تایید شورای امنیت ملی که رئیسش خودت باشی؟ دزدیهای میلیاردی بادمجون دورقاب چینهای خامنه ای همزمان با دزدیهای میلیاردی بادمجون دور قاب چینهای خودت؟ قرار دادهای خفّت بار اقتصادی با چینیها و روسها و حراج منافع و منابع ملی با دلالی خودت و وزیران دزد و متقلبت؟ فقط فراموش نکن که خودت به عنوان رئیس شورای امنیت ملی، رئیس دولت منصوب خامنهای و کسی که از همه "افکارش به خامنه ای نزدیکتره" در تک تک این فجایع شریک جرم هستی و همراه با خامنهای و دیگر شرکأ در آیندهای نه چندان دور باید در دادگاه ملت پاسخگوی تمام این خیانتها و جنایت ها باشین..
tirsdag 28. juni 2011
جناب قاضی القضات! اگر افراد حمله کننده به استخر بانوان را علنی محاکمه نکنی، بسیجی بودن این اراذل را به اثبات میرسانی!
یک نماینده مجلس فرمایشی خامنهای تایید کرد که تعدادی از افراد متهم به حمله به یکی از استخرهای بانوان در تهران و آزار و اذیت خانومهای بی دفاع در آنجا، دستگیر شده اند.(1) تعدادی از شاهدان عینی این حمله از احتمال بسیجی بودن این افراد بی وجدان خبر داده اند. با این توضیح تنها شیوهای که میتواند این مساله را برای افکار عمومی روشن سازد، محاکمه علنی متهمان این پرونده خواهد بود، در غیر این صورت شک هموطنان در مورد ارتباط داشتن این متهمان با بسیج تحت فرمان سپاه و سید علی خامنه ای، به یقین تبدیل خواهد شد. لازم به تذکر است که احتمال ارتباط اراذل حمله کننده به باغی در خمینی شهر هم مطرح شد، اما هنوز از محاکمه علنی این متهمان هیچ خبری منتشر نشده است!
http://www.sahamnews.net/1390/04/54941/ (1)
http://www.sahamnews.net/1390/04/54941/ (1)
søndag 26. juni 2011
پیش شرط "دینی" محمد خاتمی و پیش شرط "سکولار" رضا پهلوی برای قبول رای ملت!
54491229
40099873
7041011500038
یکی از بزرگترین انتقاداتی که به محمد خاتمی وارد بود، تاکید متعصبانه وی بر روی "مردم سالاری دینی" بود. وی با تکرار "مردم ما مردمسالاری دینی میخواهند" ، پیشا پیش و بدون پرسیدن نظر ملت، تلاش داشت "مردم سالاری دینی" را به دیگران تحمیل کند. اکنون مدتیست که خاتمی تکییدش بر حقوق ملت و احترام به نظر و رای ملت است. این نکته بسیار مثبتی است. حال اما افراد و گروههای دیگری از زاویه مقابل "مردمسالاری دینی" همان عملکرد خاتمی را تکرار میکنند. از جمله رضا پهلوی، که آنچنان از "نظام سکولار" سخن میگوید، که انگار مردم ما به وسیله تلپاتی رای خویش را در مورد نوع حکومت به ایشان اعلام کرده اند. نه آقای پهلوی، "نظام سکولار" هم مثل هر نظام دیگری باید توسط ملت مورد تایید قرار گیرد. ملت ما نه نظام سکولار تحمیلی میخواهد و نه نظام دینی تحمیلی، چرا که اولی را در دوران حکومت تحمیلی پدر بزرگ و پدر شما و دومی را در حکومت تحمیلی فعلی تجربه کرده اند. فقط رای ملت، بدون هیچ شرط و شروطی!
fredag 24. juni 2011
søndag 19. juni 2011
روزی که مجاهدین "تظاهرات برای زندانیان سیاسی" رو به تجمع "ایران رجوی، رجوی ایران" تبدیل کردند!
امروز در خبرها آمده بود که طرفداران رجوی در پاریس تجمع داشتند. ناخوداگاه یاد روزی در اوائل دهه ۹۰ میلادی افتادم. دوست مجاهدی داشتم که در شهر کوچکی که زندگی میکردیم(یکی از کشورهای همسایه سوئد) باهم سلام و علیکی داشتیم. در خیابان همو اتفاقی دیدیم. گفت "تو سوئد ایرانیها تظاهرات دارن، تو نمیای؟" من هم چون میدونستم مجاهد هست، برای اطمینان ازش پرسیدم "عمومی هست یا فقط مجاهدین هستن؟" گفت "نه تظاهرات برای حمایت از زندانیان سیاسی". من هم گفتم اگه اینطوره حتما میام، وظیفمه". روز تظاهرات رفتیم سر قرار و با اتوبوسی که برگزار کنندگان تهیه کرده بودن راه افتادیم طرف سوئد و شهر استکهلم. بعد از چندین ساعت رسیدیم به مقصد. محل تظاهرات در مرکز شهر بود و تعداد نسبتا زیادی ایرانی در اونجا جمع شده بودن که خیلی هاشون مثل ما با اتوبوس به اونجا آورده شده بودن. سر هموطنان رو درد نیارم. یهو از بلندگوها شروع به پخش سرودهای "انقلابی" کردن و عکسهای مسعود و مریم رجوی بالا رفت و شعار "ایران رجوی رجوی ایران" سر داده شد! و من هاج و واج خشکم زده بود! باورم نمیشد که مجاهدین با نیرنگ من و هموطنان دیگه رو به بهونه حمایت از زندانیان سیاسی به تظاهرات تبلیغاتی برای "مسعود و مریم" آورده باشن! بعد از این تجربه اعتمادم رو به طور کامل به این سازمان از دست دادم. البته بعدها که تعداد زیادی از اعضای مجاهدین از این سازمان بیرون اومدن، و از روابط درون سازمانی مجاهدین و دیکتاتوری رجویها افشاگری کردن، این بی اعتمادیم به یقین تبدیل شد. متاسفم که بگم من تفاوت اصولی خاصی بین خامنهای و رجوی نمیبینم. هر دو دیکتاتور هستن، یکی در حکومت، و یکی بر حکومت!
جناب جمهوری اسلامی! چطور قطعنامهها و گزارشهای سازمان ملل علیه اسرائیل مغرضانه نیست! اما در مورد ایران مغرضانه است؟
یک نماینده مجلس ولی وقیح، با مغرض معرفی کردن نماینده سازمان ملل اعلام کرد که وی را برای تهیه گزارش در مورد وضعیت حقوق بشر به ایران راه نمیدهند چرا که گزارشگر ویژه حقوق بشر از جانب سازمان ملل برای ما پذیرفتنی نیست چراکه اهداف پنهان و اغراض سیاسی پشت قطعنامه حقوق بشر علیه ایران را به خوبی میشناسیم"(1) . سوأل اینست که چطور وقتی سازمان ملل عملکرد اسرائیل در رابطه با فلسطینیان را محکوم میکند، مغرض نیست و کوچترین خبری در این رابطه را رسانههای حکومتی در بوق و کرنا میکنند!؟ اما در مورد جمهوری اسلامی مغرض است؟ البته وضعیت وخیم حقوق بشر در ایران بر هیچ انسان با شرف و با وجدانی که مسائل ایران را دنبال میکند پوشیده نیست. در صورت جلوگیری از ورود نماینده سازمان ملل به ایران، حکومت جمهوری اسلامی فقط هر چه بیشتر ثابت میکند که در ایران حقوق بشر تا چه حد سرکوب شده است. اگر نه: آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟
1) http://www.kaleme.com/1390/03/29/klm-62244/
lørdag 18. juni 2011
آیا هموطنان حامی "مردم سالاری دینی" و هموطنان حامی "دموکراسی سکولار" دموکراسی را قبول دارند؟
در یک نگاه شاید این سوأل به نظر خواننده عجیب بیاید. چرا که هر دو طیف بالا از دموکراسی میگویند و خود را مخالف دیکتاتوری و مبارز راه آزادی و حقوق ملت میدانند. البته در نیّت مثبت این هموطنان نمیخواهم شکی وارد کنم.
اما سوأل این است که در فردای سقوط دیکتاتوری حاکم چگونه دموکراسی حاکم خواهد شد؟ آیا طرفداران مردم سالاری دینی، اجازه خواهند داد احزاب سکولار آزادانه فعالیت کنند و خود را به رای ملت بگذارند؟ و آیا پسوند دینی مردم سالاری را به چماقی علیه مخالفان دخالت دینگرایان در سیاست تبدیل نخواهند کرد و "شورای نگهبان مردمسالاری دینی" تشکیل نخواهند داد؟ اگر اکثریت مردم مخالف دینگرایی بودند تکلیفشان چیست؟
همین سوأل برای طرفداران دموکراسی سکولار مطرح است: آیا دین و ایدیولوژی گرایان حق فعالیت مسالمتآمیز و شرکت در پروسههای سیاسی را خواهند داشت و چماقی به نام "شورای نگهبان سکولاریسم" حقوق دموکراتیک این طیف را زیر پا نخواهد گذشت؟ اگر اکثریت مردم سکولاریسم را نخواستند تکلیف چیست؟ این سوأل بسیار مهم است و هر دو طیف این عزیزان باید در استفاده از شعارها و پیامد هایشان دقت داشته باشند چرا که کشور و ملت زجر کشیده ایران به اندازه کافی هم به نام سکولاریسم مورد ظلم قرار گرفته و هم به نام دین. یک بار برای همیشه روی یک کلمه توافق داشته باشیم، بدون هیچ پیشوند یا پسوندی: دموکراسی
اما سوأل این است که در فردای سقوط دیکتاتوری حاکم چگونه دموکراسی حاکم خواهد شد؟ آیا طرفداران مردم سالاری دینی، اجازه خواهند داد احزاب سکولار آزادانه فعالیت کنند و خود را به رای ملت بگذارند؟ و آیا پسوند دینی مردم سالاری را به چماقی علیه مخالفان دخالت دینگرایان در سیاست تبدیل نخواهند کرد و "شورای نگهبان مردمسالاری دینی" تشکیل نخواهند داد؟ اگر اکثریت مردم مخالف دینگرایی بودند تکلیفشان چیست؟
همین سوأل برای طرفداران دموکراسی سکولار مطرح است: آیا دین و ایدیولوژی گرایان حق فعالیت مسالمتآمیز و شرکت در پروسههای سیاسی را خواهند داشت و چماقی به نام "شورای نگهبان سکولاریسم" حقوق دموکراتیک این طیف را زیر پا نخواهد گذشت؟ اگر اکثریت مردم سکولاریسم را نخواستند تکلیف چیست؟ این سوأل بسیار مهم است و هر دو طیف این عزیزان باید در استفاده از شعارها و پیامد هایشان دقت داشته باشند چرا که کشور و ملت زجر کشیده ایران به اندازه کافی هم به نام سکولاریسم مورد ظلم قرار گرفته و هم به نام دین. یک بار برای همیشه روی یک کلمه توافق داشته باشیم، بدون هیچ پیشوند یا پسوندی: دموکراسی
søndag 12. juni 2011
اگر حکومت تجاوز کنندگان باغ خمینی شهر را محاکمه علنی نکند، شکمان به یقین تبدیل خواهد شد!
بلافاصله پس از جنایت کم سابقه تجاوز به چند خانم شرکت کننده در یک جشن خصوصی توسط چند "اراذل و اوباش" در یکی از باغات اطراف خمینی شهر، حدس و گمانهایی در ارتباط با بسیجی بودن مجرمین زده شد. این حدس و گمانها با اظهار نظر تکان دهنده و بی شرمانه سرهنگ حسین زاده رییس پلیس اگاهی استان اصفهان که قربانیان این جنایت را "عامل اصلی" این فاجعه معرفی کرد!! به اوج خود رسید.(1) با توجه به موارد سوال برانگیز بالا، نیروهای امنیتی حکومت خامنهای فقط یک راه برای اثبات غیر حکومتی بودن جنایت کاران باغ خمینی شهر پیش رو دارند: دستگیری و محاکمه علنی همه متهمان این جنایت (در رسانهها آمده است که پنج نفر از متهمین دستگیر شده اند) در حضور رسانه های داخلی و خارجی. البته ادعای حکومت مبنی بر عدم توان دستگیری همه این جنایتکاران به هیچ وجه باورکردنی نخواهد بود. مگر نه اینکه حکومت حتا متهمان "امنیتی و خطرناک" را در بیرون از مرز های کشور دستگیر و به کشور باز میگرداند! پس نباید دستگیری "7 اراذل و اوباش باده خوار"(1) برای "سربازان گمنام امام زمان" کار آنچنان شاقی باشد. در غیر این صورت، شک مان در مورد "بسیجی" بودن این جنایتکاران به یقین تبدیل خواهد شد.
1) http://www.nasle-farda.ir/cms4/news.asp?ID=1503105002
از 24 ساعت قبل ، هدا صابر به مراقبین فریاد میزده که درد دارند
: صفحه فیسبوک محمد نوریزاد:
خبر فوت آقای هدا صابر ، صد در صد صحیح است.
از 24 ساعت قبل ، ایشون به مراقبین فریاد میزده که درد دارند و متأسفانه دیشب ساعت 12 و نیم حالشان بهم می خورد ، و نزدیک 3 ساعت بیشتر تحت پرستاری و مداوا نبودند و متأسفانه فوت می کنند.
و خانواده ایشان هم اکنون سر جنازه ایشان ، در بیمارستان مدرس تهران هستند..
http://www.facebook.com/#!/mohammad.nurizad
خبر فوت آقای هدا صابر ، صد در صد صحیح است.
از 24 ساعت قبل ، ایشون به مراقبین فریاد میزده که درد دارند و متأسفانه دیشب ساعت 12 و نیم حالشان بهم می خورد ، و نزدیک 3 ساعت بیشتر تحت پرستاری و مداوا نبودند و متأسفانه فوت می کنند.
و خانواده ایشان هم اکنون سر جنازه ایشان ، در بیمارستان مدرس تهران هستند..
http://www.facebook.com/#!/mohammad.nurizad
fredag 10. juni 2011
جناب سرهنگ حسین زاده، جای قربانیان فاجعه خمینی شهر در لیست "مقصرین اصلیت" را با خامنهای و مزدوران همیشه مزاحمش عوض کن!
هنوز مدت کوتاهی از خبر تکاندهنده فاجعه در یکی از باغات اطراف خمینی شهر و تجاوز عدّهای جنایتکار به چند دختر و زن بی دفاع نگذشته بود که سرهنگ حسین حسین زاده رییس پلیس اگاهی استان اصفهان، در کمال بیشرمی و بی مسئولیتی قربانیان این جنایت کم سابقه را "مقصر اصلی" این فاجعه معرفی میکند!! (1) سوال اینجاست که چرا هموطنان ما باید برای یک میهمانی و جشن ساده به بیرون شهر و دور از دسترس پلیس پناه ببرند تا افرادی مریض و جنایت کار از این فرصت در کمال بیوجدانی و وحشیگری سو استفاده کنند و دست به اینچنین اعمال غیر انسانی و وحشیانهای بزنند؟ چرا حکومت با انواع ممنوعیتهای قرون وسطایی شهروندان را حتا برای برگزاری یک جشن تولد وادار به فرار و دور شدن از شهر و محل سکونت امن خود میکند؟ چند بار تا به حال شاهد حمله مأموران حکومت به مهمانیها و جشنهای خصوصی مردم و دستگیری دستجمعی میهمانان بوده ایم؟ جناب سرهنگ حسین زاده، عامل اصلی این جنایت که باید در کنار اراذل و اوباش متهم به این جنایت به محاکمه کشیده شوند، حکومت خامنهای و قوانین ضد مردمی و قرون وسطایش است که شهروندان را برای جشن و شادی از محل سکونت و شهرهای امن خود به مناطق دور افتاده و ناامن فراری میدهد! ننگ بر خامنهای و مأموران بی شعور و بی وجدانش! *****************************************************************
1) http://www.nasle-farda.ir/cms4/news.asp?ID=1503105002
lørdag 4. juni 2011
ایران برای همه ایرانیان، بالاترین برای همه کاربران
امروز موضوعی در بالاترین ایجاد شد مبنی بر اخراج هواداران مجاهدین از این سایت. به عنوان فردی که شدیدا با سازمان مجاهدین و به ویژه رهبری این گروه اختلافات جدی و اصولی دارم، باید خیلی مختصر و کوتاه خدمت هموطنان بالاترینی اعلام کنم: اگر ما به ایرانی معتقد هستیم که در آن همه ایرانیان، جدا از وابستگی حزبی و قومی و دینی و ... باید از حق زندگی و فعالیت و برخورداری از حقوق بشر را داشته باشند، در بالاترین هم باید این حقوق را برای یک دیگر قائل باشیم. در غیر این صورت، از لحاظ اصولی تفاوت چندانی با هواداران حکومت خامنهای نخواهیم داشت، چرا که آنها هم معتقد به حذف کسانی هستند که با افکارشان موافق نیستند.
onsdag 1. juni 2011
تصویر معروفترین قاتل زنجیرهای تاریخ ایران زمین که همچنان میکشد، نام آخرین قربانی وی: هاله سحابی فرزند عزت الله
تصویر معروفترین قاتل زنجیرهای تاریخ ایران زمین که همچنان میکشد، نام آخرین قربانی وی: هاله سحابی فرزند عزت الله
torsdag 19. mai 2011
اگه خیام بزرگ امروز زنده بود خطاب به خامنهای و و نمایندگان متظاهرش چه میگفت؟
شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی /
هر لحظه به دام دگری پــا بستی /
گفتا شیخا هر آن چه گویی هستم /
آیا تو چنان که می نمایی هستی
søndag 8. mai 2011
روزهای سبز مبارزه را بیاد آوریم
روزهای سبز مبارزه را بیاد آوریم
lørdag 7. mai 2011
آیا احمدینژاد نمیداند عاقبت مخالفت با اوامر "ولی فقیه" چیزی غیر از عزل و برکناری نیست؟ پس چرا پافشاری میکند؟
سیر تحولات چند هفته اخیر و بالا گرفتن تنش بین دولت انتصابی احمدینژاد و ولایت مطلقه فقیه، گمانه زنیهای فراوانی را به همراه داشته است. از "تلاش برای حفظ استقلال دولت" تا "کودتا در کودتا" و تلاش "تیم احمدینژاد" برای کوتاه کردن دست علی خامنهای و روحانیون هم کاسه اش از اریکه قدرت و تبدیل دیکتاتوری مذهبی حاکم بر کشور به یک "دیکتاتوری سکولار". البته با توجه به جو سانسور حاکم بر کشور و سابقه دروغپراکنی طرفهای درگیر و عدم امکان فعالیت رسانههای مستقل و اطلاعرسانی شفاف و دقیق، هیچ احتمالی را نمیشود در شرایط کنونی ردّ کرد. از جمله این احتمال: سو مدیریت بی سابقه و اختلاسهای نجومی حکومتیان و وابستگان به نهادهای قدرت، به ویژه دولت، سپاه و ارگانهای امنیتی، اقتصاد کشور را در آستانه ورشکستگی اقتصادی قرار داده است(۱). اعتصابات و اعتراضات کم سابقه اخیر و موج نارضایتی مردمی، به ویژه کارگران زحمتکش، از پایمال شدن حقوق خود و رشد سرسام آور قیمتها و بیکاری ۳۰ درصدی، و پیشبینی رشد اقتصادی صفر درصدی! در سال ۹۰، فقط چند نمونه از نشانه های ورشکستگی اقتصادی زودرس کشور میباشد. در این میان شخص احمدینژاد شاید بهتر از هر کس دیگری میداند که "مدیریت در سطح جهانی" خودش و دولتش، مسئول اصلی این فاجعه بوده است، و همچنین اینکه با دولتی که از رئیسش گرفته تا وزرأ و مدیرانش در سطوح مختلف، آغشته به تقلب و دزدی و دروغ است، قادر به جلوگیری از سقوط و ورشکستگی اقتصادی کشور نخواهد بود، راهی جز شانه خالی کردن از زیر بار سنگین مسئولیت این فاجعه قریبب الوقوع انتخاب نکرده است. اما از جایی که طبق معمول ذرّهای صداقت و شجاعت اخلاقی در وجود محمود احمدی نژاد یافت نمیشود، وجهه این را که صادقانه و علناً اعتراف به درماندگی کند و رسما از مقام ریاست جمهوری ناحق و نامشروع خود کناره گیری کند، ترجیح میدهد با یک سری بازی سیاسی و تظاهر به استقلال رای و مخالفت با دخالتهای "غیر قانونی" "مقام رهبری"، مجلس فرمایشی خامنهای را وادار به برکناری خود کند تا به این طریق هر چه "ابرو مندانه تر" از مسئولیت سنگین ورشکستگی اقتصادی کشور رها شود. تا به این طریق به جای تصاحب عنوان ننگین "بی تدبیرترین رئیس دولت تاریخ کشور"، عنوان افتخار انگیز "رئیس جمهور مخالف و معزول ولی فقیه" را تصاحب کند. غافل از اینکه در هر صورت ملت ایران وی را در کنار ولی نعمتش علی خامنهای شیاد و جنایتکار، یکی از نالایقترین و بدون شک دروغ گوترین رئیس دولت تاریخ ایران زمین خواهند نامید!
1-گزارش صندوق بینالمللی پول از وضعیت بحرانی اقتصاد ایران: تورم ۲۲ درصد، رشد صفر درصد
http://www.rahsanews.com/?p=10317
1-گزارش صندوق بینالمللی پول از وضعیت بحرانی اقتصاد ایران: تورم ۲۲ درصد، رشد صفر درصد
http://www.rahsanews.com/?p=10317
tirsdag 12. april 2011
تفاوت اساسی فرانسه و ایران در ارتباط با قوانین حجاب و پوشش.
در چند روز اخیر رسانههای حکومتی ایران با تلاش "مضاعف" اخبار مربوط به قانون ممنوعیت نقاب و روبند و حواشی اون در فرانسه رو پوشش دادن و میدن. یکی از اهداف تبلیغات منفی این رسانه در این رابطه میتونه این باشه که "بله ببینید در فرانسه هم به خاطر پوشش شهروندان پلیس باهاشون "طبق قانون" اون کشور برخورد میکنه، پس ما هم حق داریم "طبق قانون" کشور به دلیل پوشش نامناسب شهروندان اونها رو دستگیر کنیم! پس اعتراضی نباشه! در پاسخ به این استدلال باید گفت:
این قانون در فرانسه(مثل همه قوانین دیگه این کشور) توسط نمایندگان مردم در پارلمان دمکراتیک این کشور تصویب شده و طبیعی هست که همه شهروندان باید اون رو رعایت کنن(در عین حالی که حق دارن برای عوض کردن این قانون فعالیت مدنی و سیاسی آزادانه داشته باشن)، اما در کشور ما قوانین توسط نمایندگان واقعی مردم تصویب نمیشه، بلکه توسط نمایندگان حکومت و بر اساس منافع حکومت و نه مردم ایران تصویب و اجرا میشه. در نتیجه این قوانین مشروعیت مردمی ندارن و ملت ما کاملا حق دارن به این قوانین معترض باشن و به هر شکلی که میتونن از اجرای این قوانین سرپیچی کنن.
torsdag 31. mars 2011
ای خامنه ای پلید! آنها نمی دانستند که بزرگترین دشمن جان خویش را در خانه خویش پناه داده و تیمار می کنند.
ای آخوند پلید! از یاد برده ای آن زمانی را که از ترس ژاندارم های زمان شاه به پدر شریف میر حسین موسوی پناهنده شدی و ماه ها در خانه آنها در امنیت و آسایش به سر بردی؟ آنها نمی دانستند که بزرگترین دشمن جان خویش را در خانه خویش پناه داده و تیمار می کنند. نمی دانستند که جانوری مثل تو برای دو روز قدرت تمام اصول اخلاقی و انسانی را لگد مال می کند، و نمی دانستند که روزی خواهد رسید که موجود حرامزاده ای مثل تو اجازه تشییع پیکر همان کسی که به تو پناه داده بود را به بازماندگانش نخواهی داد. آیا حق نبود که همان زمان تو را تحویل ساواک می دادند تا امروز ملتی از جنایات تو در امان باشد؟ ترس و درماندگی چنان بر جسد پوسیده ات لرزه انداخته که همین حالا هم که ظاهرا زنده ای فرق چندانی با مرده نداری. پیروان فریب خورده ات چشم باز کنند و ببینند با آن کسی که چنان بزرگواری و میهمان نوازی در حق تو کرده بود چه کردی، تا به خود آیند و بدانند که گرگ درنده و حریصی مثل تو با دیگران چه خواهد کرد. گرگی که کوچکترین حقشناسی در وجودش پیدا نمی شود. اما همین دنیا دار مکافات توست. قدرت پوشالی ات که با چنگ دندان بدان چسبیده ای چندان نمی پاید. به زودی باید در برابر مردم به خاک بیفتی. انتقامی سخت در راه است که آتش سوزان آن تو و خاندان حرامزاده ات را به خاکستر تبدیل خواهد
کرد. شمارش معکوس هم اینک آغاز شده است
(این مطلب قرض گرفته شده از این سایت هست. نویسنده احتمالا گمنام است.)http://justpaste.it/9xt
کرد. شمارش معکوس هم اینک آغاز شده است
(این مطلب قرض گرفته شده از این سایت هست. نویسنده احتمالا گمنام است.)http://justpaste.it/9xt
søndag 27. mars 2011
بابا، یه مسلمونی ناا مسلمونی چیزی در ایجاد موضوعات مورد بحث همکاری کنه رو لطفا!
با درود به کاربران آزاده دنباله. متاسفانه مدتی هست که موضوعات مورد بحث دنباله اونجور که باید به روزی نمیشه. لطفا اونهایی که امتیاز کافی برای ایجاد موضوع مورد بحث دارن، بیشتر فعال باشن. من خودم هر کار از دستم بر بیاد انجام میدم، اما لطفا بقیه هم بیشتر همکاری کنن. حیف دنباله هست که مهمترین بخشش این وضع رو داشته باشه :(
torsdag 24. mars 2011
تابناک جان! حالا که فیلم "تمسخر جنبش سبز" رکورد فروش رو زده ! به اربابات بگو یه رفراندوم هم برگزار کنن تا روی ما سبزها واسه همیشه کم بشه!
سایت همیشه در صحنه تابناک اعلام کرد که فیلم اخراجیهای ۳ رکورد فروش رو شکست. البته این همه هیاهو و پشتک وارو زدن این سایت، فقط به خاطر یک فیلم سینمایی نیست. از جایی که این فیلم بنا به گفته کارگردان چماق کشش برای "تمسخر جنبش سبز" و شادی دل سیاه "مقام عظمی ولایت " ساخته شده، تابناک و خط دهندگانش دارن تلویحاً اعلام میکنن که جنبش سبز مرد! نه تنها مرد بلکه مردم برای تمسخر سبزها میلیون میلیون دارن به سینماهای سراسر کشور هجوم میارن تا این شاهکار تاریخ سینمای ایران و جهان رو از نزدیک زیارت کنن! گیریم که تمام این اخبار و آمارهات درست باشه! اگه واقعا اینطوره، لطفا از طرف ما تعداد بسیار بسیار معدود طرفدار جنبش سبز به اربابات بگو یه رفراندوم با گزینههای "ولایت مطلقه فقیه" و "دموکراسی مطلقه سبز" برگزار کنه تا روی ما سبز ها برای همیشه کم بشه! در ضمن، برای اینکه علاوه بر کم کردن روی ما، بتونین همزمان یه مشت اساسی هم به دک و پوز استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا و اروپا و رژیم صهیونیستی و بقیه بزنین، به رسانهها و تشکلهای بین المللی هم اجازه نظارت کامل به روند برگزاری این رفراندوم رو بدین. راستی، اگه اربابات از برگزاری رفراندوم طفره رفتن، میشه از طرف ما ازشون بپرسی چرا میترسن رفراندوم برگزار کنن؟
tirsdag 22. mars 2011
جناب اکبر عبدی و شریفی نیا و دیگر هنر پیشگان "اخراجیهای ۳"! گناه شما از بسیجی های چماق کش هم سنگینتره!
جناب اکبر عبدی و شریفی نیا و دیگر هنر پیشگان "اخراجیهای ۳"! گناه شما از بسیجی های چماق کش هم سنگینتره! چرا که هیچ کدوم از شما اونقدر بی پول نبودین که مجبور باشین خودتون رو به کودتا چیان بفروشین ! اما فروختین! این نشون میده که شما بی همه چیزها قلبا با کودتاچیان همراه هستین! قلبا و شخصیتا مثل همون فرماندهان کثیف سپاه هستین! که هیچ وقت از پول سیر نمیشین و هر چی بیشتر گیرتون میاد حریصتر میشین! شما حتا از بسیجیها یی که تو خیابون هموطنان بی دفاع رو به خاک و خون میکشن هم گناهکار تر هستین! چون بسیجیها نه به خوبی شما جنایات و دروغهای حکومت رو میدونن، و نه وضع اقتصادی خوبی دارن که به راحتی بتونن تن به همکاری با حکومت ندن! تف به شرف همتون! به خون ندا و سهراب قسم که هیچ وقت خیانت تون رو به ملت ایران فراموش نمیکنم! هیچ وقت!
søndag 20. mars 2011
آقای رضا پهلوی، سنگ خوبه ولی برای پای همسایه؟
آقای رضا پهلوی با حضور در صدای آمریکا اعلام کرد: "برای عبور از نظام حاضرم با آقایان کروبی و موسوی همکاری کنم"! آقای پهلوی، آیا میدونین مطرح کردن شعارهای "انقلابی" توسط هموطنان داخل کشوری که حکومت خامنهای اسم و اطلاعات شخصیشون رو در اختیار داره میتونه به چه قیمتی براشون تموم بشه؟ میدونین چه اتفاقی میتونه برای هموطنان گمنامی که در حمایت از این افراد به خیابون میان بیفته؟ اگه میگین مردم همینطوریش هم سرکوب و زندان و شکنجه میشن و تفاوتی نداره، باید رجوع تون بدم به سرنوشت آقای کاظمینی بروجردی و هوادارانشون
که "انقلابی" عمل کردن.
. چه تعداد از هموطنان مخالف حکومت برای حمایت از این هموطنان شجاع به خیابون اومدن؟ این همه جنایت و رفتار وحشیانه نسبت به این هموطنان آزاده عمل شد، چند تجمع اعتراضی در داخل کشور، هر چند کوچک، در حمایت از این عزیزان برپا شد؟ آقای پهلوی، اگه واقعا به این شعار تون اعتقاد دارین و حاضرین براش هزینه بدین، تشریف ببرید تهران و در اونجا شعارهاتون رو مطرح کنین! اگر هم جوابتون اینه که براتون خطر داره و حکومت دستگیر و شکنجه و وادار به "اعترافات" تلویزیونی میکنه تون، پس غیر منصفانه خواهد بود که از موسوی و کروبی و بقیه هموطنان داخل کشور هم همچین انتظاری داشته باشین!
torsdag 10. mars 2011
چند کلمه ای در ارتباط با "امام" و "نظام" اصلاح طلبان و شعار سرنگونی
هشیاری دانشجویان پس از توطئه آتش زدن عکس خمینی توسط
نیروهای اطلاعاتی حکومت و مرتبط کردن آن به معترضین
به عنوان کسی که انتخابات رو تحریم کرد و بعد از مشاهده اعتراضات مردمی و ایستادگی اصلاح طلبان در برابر تقلب و جنایت دیکتاتوری حاکم به جنبش سبز پیوست، چند نکتهای رو که از عملکرد اصلاح طلبان، و در صف اول موسوی، کروبی و همراهانشون به نظرم رسیده رو با هموطنان در میون میزارم: اصلاح طلبان وقتی صحبت از "حفظ نظام" میکنن در واقع هشدار به حاکمیت هست، که اگه حد اقل خواستها رو انجام نده(آزادی زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات، آزادی تجمعات و انتخابات آزاد) نظام سرنگون خواهد شد. در مورد "امام" هم اسمش رو با یاد آوری "میزان رای ملت است" و در جهت دفاع از حقوق ملت و نفی رهبری خامنه ای میارن، نه در جهت تایید دیکتاتوری و جنایت. در کًل هم باید بگم که مطرح کردن "سرنگون باد جمهوری اسلامی" از طرف اصلاح طلبان، بزرگترین اشتباه خواهد بود. چرا که این به معنی اعلام جنگ با کل حکومت(در همه سطوح، از پاسدار و بسیجی رده پایین تا فرماندهان نظامی و ...) خواهد بود. حکومت یک پارچه خواهد شد و به شدیدترین شکل سرکوب و اعدام و جنایت خواهد کرد. در ضمن، مطمئن باشین تعداد هموطنان معترضی که امروز میان تو خیابون، از نصف هم کمتر خواهد شد... در نتیجه به نظرم مواضع اصلاح طلبان(امثال موسوی و کروبی و خاتمی، نه امثال مهاجرانی و دیگر خارج نشینان از هر طیف و گروه) بسیار هوشمندانه هست.
با این توضیح، به نظرم مشکل مواضع یا شعارهای اصلاح طلبان نیست، بلکه مساله اساسی متشکل کردن هموطنان معترض و انجام اقدامات اعتراضی فراگیر و متداوم برای تحمیل خواستهای ملت به دیکتاتوری حاکم هست. اینکه با اصلاحات به آزادیهای سیاسی و انتخابات آزاد برسیم، یا با سرنگونی حکومت خامنه ای، به خود "نظام" بستگی داره و میزان یک دندگیش در ادامه سرکوب و خفقان!
torsdag 3. mars 2011
اشتباه گروههای سیاسی اوائل انقلاب رو تکرار نکنیم! رمز پیروزی ما اتّحاد برای دموکراسی!
و شد آنچه که شد... حالا غرض از این که سرتون رو درد آوردم: امروز ما نباید اشتباه گروههای سیاسی اوائل انقلاب رو تکرار کنیم! امروز حکومت خامنهای دائم در فکر سرکوب و ریشه کن کردن مخالفینش هست. واسش هم هیچ فرقی نمیکنه مخالفش دین داره یا بی دین! طرفدار سوسیالیسمه یا سرمایه داری، فعال حقوق بشره یا مبلغ مسیحی یا بهایی! همه رو سرکوب میکنه تا خداوندی و اقتدار خودش رو به همه ثابت کنه و همه هموطنان رو برده خودش بکنه. پس ما هم به عنوان مخالفین دیکتاتوری، بیایم به جای گیر دادن به دین و جهانبینی همدیگه، گیر بدیم به حکومت ظلم و جنایت و دروغ! بیایم همه برای رسیدن به دموکراسی و یک نظام پرلمانتار، که درش همه احزاب معتقد و متعهد به رای و نظر ملت آزادن تلاش کنیم. هموطن مذهبی با شعار الله و اکبر و یا حسینش و هموطن غیر مذهبی با شعار آزادی اندیشه و مرگ بر دیکتاتور ش! از این به بعد هر وقت کسی خواست در شرایط حساس و تعیین کننده فعلی بحثهای مذهبی و ایدئولوژیک رو
مطرح کنه این جملات معروف رو به یادش بیاریم:
اول به سراغ یهودیها رفتند
من یهودی نبودم، اعتراضی نکردم .
پس از آن به لهستانیها حمله بردند
من لهستانی نبودم و اعتراضی نکردم .
آنگاه به لیبرالها فشار آوردند
من لیبرال نبودم، اعتراض نکردم
سپس نوبت به کمونیستها رسید
کمونیست نبودم، بنابراین اعتراضی نکردم .
سرانجام به سراغ من آمدند
هر چه فریاد زدم کسی نمانده بود که اعتراضی کند.
(مارتین نیمولر)
onsdag 2. mars 2011
در هم شکستن توان بسیج و از کار انداختن ماشین سرکوب حکومت بدون انجام تظاهرات!
ایدهای در رابطه با تداوم اعتراضات مردمی از طرف برخی هموطنان در فضای مجازی مطرح شده. عصاره این ایده، اعتراضات روزانه در نقاط مرکزی شهرها در ساعت پنج بعد از ظها و ساعت ۹ شب در محلهها هست. در این رابطه فکری به نظرم رسید
خیلی از مردم طبیعتا در مسیر کار یا خرید روزانه حدود ساعت ۵ در نقات مرکزی شهرها تردد میکنن.
مردم معترض هم میتونن حدود همین ساعت برای "خرید" به این مناطق برن. در صورتی که جو پلیسی حاکم نبود میتونن شعار بدن و اعتراض کنن، و در صورتی هم که حکومت در اونجا نیرو مستقر کرده بود، ردّ بشن برن تا یا در یه نقطه دیگه امکان اعتراض رو پیدا کنن، و یا در بدترین حالت برگردن خونه و فرداش دوباره امتحان کنن.
مردم معترض هم میتونن حدود همین ساعت برای "خرید" به این مناطق برن. در صورتی که جو پلیسی حاکم نبود میتونن شعار بدن و اعتراض کنن، و در صورتی هم که حکومت در اونجا نیرو مستقر کرده بود، ردّ بشن برن تا یا در یه نقطه دیگه امکان اعتراض رو پیدا کنن، و یا در بدترین حالت برگردن خونه و فرداش دوباره امتحان کنن.
مساله جالبی که اتفاق میافته اینه که حکومت دیگه نمیدونه که کی قراره تظاهراتی انجام بشه و دچار سر در گمی خواهد شد. این بزرگترین پیروزی استراتژیک برای جنبش خواهد بود چرا که حکومت توان بسیج نیرو رو از دست خواهد داد و دیگه نخواهد تونست از دو هفته قبل از یک تظاهرات میدونهای شهر رو به دژیهای نظامی تبدیل کنه!
شبها ساعت ۹ هم خیلی خیلی پیشنهاد خوبیه، چون حد اقلش اینه که خواب رو از مزدوران حکومت میگیره و شبها هم در استرس و نگرانی خواهند بود. این شیوه میتونه ظرف یکی دو هفته حکومت و مزدورانش رو دیوونه کنه و نفسشون رو بگیره.
جالبش اینه که تمام این ضربه ها میتونه به حکومت بخوره، در عین حالی که حتا یک تظاهرات هم اتفاق نیفته و هزینه و ریسکی هم برای مردم نداشته باشه! چرا که مردم فقط در صورتی تظاهرات خواهند کرد که حکومت گاردش رو پایین گرفته باشه و یا از سردرگمی و انتظار و آماده باش هر روزه و بسیج مداوم و بی ثمر دچار استیصال شده باشه.
مساله کلیدی اینجا اینه که در رابطه با این اعتراضات روزانه، اطلاع رسانی وسیع انجام بشه، تا هم مردم، و هم حکومت از این آکسیون مطلع بشن. در این صورت حکومت هر جا که جمعیت زیادی در حال تردد باشن دچار اضطراب و نگرانی خواهد شد، حتا اگه این جمعیت به طور اتفاقی در حدود ساعت ۵ در مناطق مرکزی شهر در حال انجام کارهای روزانه خودشون باشن!
مساله کلیدی اینجا اینه که در رابطه با این اعتراضات روزانه، اطلاع رسانی وسیع انجام بشه، تا هم مردم، و هم حکومت از این آکسیون مطلع بشن. در این صورت حکومت هر جا که جمعیت زیادی در حال تردد باشن دچار اضطراب و نگرانی خواهد شد، حتا اگه این جمعیت به طور اتفاقی در حدود ساعت ۵ در مناطق مرکزی شهر در حال انجام کارهای روزانه خودشون باشن!
tirsdag 1. mars 2011
یادمان باشد که با آیتالله کاظمینی بروجردی چه کردند... تا دیر نشده موسوی و کروبی و همسرانشان را در یابیم...
یادمان باشد که با آیتالله کاظمینی بروجردی چه کردند... تا دیر نشده موسوی و کروبی و همسرانشان را در یابیم...
هموطنان، هر کجای این دنیای پهناور هستیم، اگر طرفدار جنبش سبز و آزادیخواه ملت ایران هستیم، اگر از جنایات و دروغهای حکومت خامنهای به ستوه آمده ایم، اگر از پرپر شدن ندا و سهراب و فرزاد و شیرین و امیر و مصطفی و اشکان و ترانه و هزاران هزار فرزند پاک ایران خون گریستیم و هر روز یادشان با ماست، اگر از به زنجیر و شکنجه شدن هزاران هزار ایرانی میهنپرست و با وجدان شبها خواب نداریم، اگر، اگر، اگر... وقت را از دست ندهیم و حامیان از جان گذشته حقوق ملت زجر کشیده ایران را، موسوی و کروبی و شیرزنان همراهشان را در یابیم. چرا که احتمال زیر فشار قرار داشتن این عزیزان بسیار زیاد است. احتمال خوراندن یا تزریق داروهای روانگردان به این انسانهای پاک و گرفتن تصویر و نشان دادنشان در تلویزیون خصوصی خامنهای دور از تصور نیست! آیا به همین زودی یادمان رفته که حکومت تجاوز و شکنج و دروغ چه بلایی سر آیتالله بروجردی شجاع آورد؟ هموطن همراه شو! در اسرع وقت! فرصت اجرای این سناریو کثیف را به سگان ولایت ندهیم! موسوی و کروبی را آزاد کنیم. همه زندانیان سیاسی را آزاد کنیم. همه را آزاد کنیم تا ایران آزاد شود!
mandag 28. februar 2011
پیشنهادی برای بهبود دنباله: الزامی بودن اعتبار ۱۰۰۰ امتیازی برای لینک و نظر فرستادن
از جایی که همونطور که شاهد هستیم، بعضی کاربران با ایجاد حسابهای متعدد در روند کار سایت دنباله اخلال ایجاد میکنن، موافقید از مدیران سایت تقاضا کنیم تا برای جلوگیری از این گونه تخلفات داشتن اعتبار ۱۰۰۰ امتیازی رو فرستادن لینک و نظر توسط کاربران جدید رو الزامی کنند؟
søndag 27. februar 2011
جناب وزیر اطلاعات باهوش حکومت خامنه ای، بی گناهی هزاران هزار هموطن شکنجه و اعدام شده من رو ثابت کردی!
(تهيهكنندهي «ديروز، امروز، فردا» در گفتوگو با خبرنگار تلويزيون خبرگزاري دانشجويان يران (ايسنا)، بيان كرد: مخاطبان در برنامهي امشب اسنادي را ميبينند و ميشنوند كه نخستينبار است پخش ميشود. او ادامه داد: برنامهي امشب «ديروز، امروز، فردا» بهگونهاي است كه ميتوان به آن استناد كرد. برخي مطالب آن شامل،صداها، تصاوير و اسناد براي نخستينبار پخش ميشود)د)
!جناب وزیر اطلاعات حکومت خامنه ای
پس اسناد و مدارکی که برای ادعاهای عجیب و غریبت میخواستی "برای اولین بار" رو کنی چی شد؟
جناب مصلحی، وقتی تو به عنوان یکی از مطلعترین افراد از مسائل امنیتی کشور در عریض و طویلترین دستگاه اطّلاعاتی حکومت خامنه ای، از ارائه دادن کوچکترین مدرکی برای اتهامات سنگینی که به نزدیکترین و مورد اعتمادترین افراد جمهوری اسلامی وارد کردی، عاجز هستی! به من یکی ثابت کردی که ادعاها و اتهامات حکومت در مورد فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی، مهدی اسلامیان و هزاران هزار هموطن بی گناه دیگه از چه جنسی بوده! جناب مصلحی شیاد، ثابت کردی که همه این هموطنان بی گناه بودن و از این به بعد هر مخالف دیگهای رو هم که حکومت دستگیر و مجازات کنه بی گناه هست و تمام اتهاماتی که به این هموطنان وارد میشه دروغ و بی پایه و سند هست.
Abonner på:
Innlegg (Atom)